لو خنده
ﮔﻞ ﺧﻨﺪﻩ ﺳﺮ ﻟﻮﻡ ﻧﻴﻜﻨﻪ ﺑﺎﺯﻱ ﭼﻪ ﻛﻨﻢ
ﺧﺮﺱ ﻣﻦ ﺷﻮ ﺩﻟﻤﻪ ﻧﻴﻜﻨﻪ ﺭاﺿﻲ ﭼﻪ ﻛﻨﻢ
ﻣﻦ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﻛﻪ اﻳﺮﻡ ﺳﺮ ﺩﻫﺴﻪ ﺗﻴﻪ ﻛﺎﻝ
ﮔﻮﺵ ﻛﻮ و اﻭ ﻟﻴﻜﻪ ﺗﺎﻛﻲ ﻛﻪ اﻳﺎﻳﻪ ﻣﻨﻪ ﻣﺎﻝ
ﻣﻮﺧﻮ ﺩﻟﺴﻮﺯ ﻧﺪاﺷﺘﻢ,ﺑﮕﻮ ﺑﻴﻨﻢ ﻳﻮ ﻛﻴﻪ
ﻛﺎﺵ ﺩﻟﺪاﺭ ﺑﺪﻭﻧﺲ اﺛﺮﻩ ي ﺑﻲ ﻛﺴﻴﻪ
ﭘﺴﻴﻨﻲ ﺳﺮ ﻗﺒﺮ ﻣﻦ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﺑﺸﻴﻦ
ﺗﺎﺑﺒﻴﻨﻲ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻗﺒﺮ ﻫﻨﻲ اﻳﺰﻧﻪ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﭼﻨﻴﻦ
اﮔﺮ اﻳﺪﻭﺧﺖ ﻭﺯﻟﻔﺶ ﻛﻔﻦ ﺩﺭﺳﻤﻪ,
ﻏﻢ ﺳﻬﺮاﺏ ﻛﻢ ﻭﻳﺒﻲ و ﻧﻴﻜﺸﺖ ﺭﺳﺘﻤﻪ
ﺷﻌﺮ اﺯ ﺭﻭﺡ اﻟﻠﻪ ﻣﺮاﺩﻱ
ﺧﺮﺱ ﻣﻦ ﺷﻮ ﺩﻟﻤﻪ ﻧﻴﻜﻨﻪ ﺭاﺿﻲ ﭼﻪ ﻛﻨﻢ
ﻣﻦ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﻛﻪ اﻳﺮﻡ ﺳﺮ ﺩﻫﺴﻪ ﺗﻴﻪ ﻛﺎﻝ
ﮔﻮﺵ ﻛﻮ و اﻭ ﻟﻴﻜﻪ ﺗﺎﻛﻲ ﻛﻪ اﻳﺎﻳﻪ ﻣﻨﻪ ﻣﺎﻝ
ﻣﻮﺧﻮ ﺩﻟﺴﻮﺯ ﻧﺪاﺷﺘﻢ,ﺑﮕﻮ ﺑﻴﻨﻢ ﻳﻮ ﻛﻴﻪ
ﻛﺎﺵ ﺩﻟﺪاﺭ ﺑﺪﻭﻧﺲ اﺛﺮﻩ ي ﺑﻲ ﻛﺴﻴﻪ
ﭘﺴﻴﻨﻲ ﺳﺮ ﻗﺒﺮ ﻣﻦ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﺑﺸﻴﻦ
ﺗﺎﺑﺒﻴﻨﻲ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻗﺒﺮ ﻫﻨﻲ اﻳﺰﻧﻪ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﭼﻨﻴﻦ
اﮔﺮ اﻳﺪﻭﺧﺖ ﻭﺯﻟﻔﺶ ﻛﻔﻦ ﺩﺭﺳﻤﻪ,
ﻏﻢ ﺳﻬﺮاﺏ ﻛﻢ ﻭﻳﺒﻲ و ﻧﻴﻜﺸﺖ ﺭﺳﺘﻤﻪ
ﺷﻌﺮ اﺯ ﺭﻭﺡ اﻟﻠﻪ ﻣﺮاﺩﻱ
+ نوشته شده در جمعه یکم دی ۱۳۹۱ ساعت ۷:۱۸ ب.ظ توسط علی
|
آری از پشت کوه آمده ام چه میدانستم اینور کوه باید برای ثروت حرام خورد برای عشق خیانت کرد برای خوب دیده شدن دیگری را بد نشان داد برای به عرش رسیدن دیگری را به فرش کشاند.وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را میپرسم میگویند: از پشت کوه آمده. ترجیح میدهم به پشت کوه برگردم. و تنها دغدغه ام سالم برگرداندن گوسفندان از دست گرگها باشد تا اینکه اینور کوه باشم و گرگ.