باختم

باختم مادر..! این بار نه در بازی با کودکان کوچه. در زندگی باختم مادر. عشقم رفت. چادر سفید نمازت را سر کن و سر سجاده بنشین تو برای خوشبختیش دعا کن، و من باز بچه میشوم و بعد از باخت در کنار چادرت میگریم.

دلنوشته یک دوست

نمیدونم چی بنویسم دیگر زبانم نمی گنجاید. انگار حرفهای به آخر رسیده را سالها گفته ام و کسی صدایم را نشنید. انگاردیگر توان هیچ چیزی و کاری راندارم. نفسهایم بریده بریده شده. این نفسهای خسته ام به یادتوان. تبش قلب کوچکم با بودن تو بود. دلم شکسته قلبم تیکه تیکه شده با نبودنت و رفتنت. میخوام بتونم به چیز دیگری تمرکز کنم اما نمیشود چون فقط ذهن و روحم تو را میبنن و تو را میخواهم. چشمایم مسیر راه تو را می ببینند و انتظار بادی و نسیم خوش حرفهایی که از طرف تو بیایید. اما چه سود همش خیال هستن اینا صدها بار از کنار من رد شد ولی باز هم منو ندید ورفت. روحم با نبودنت خواب رفته حس می کنم دارم سفر میکنم. سفری که هر لحظه از تو دور و دورتر میشوم. اما این روحم نبود جسمم بود که داشت از تو دور و دورتر میشد. هر چه دورتر میشم احساس دوست داشتنت را بیشتر حس میکنم بیشتر میبینمت.شاید در خوابم نیایی ولی حس بودنت قشنگترین حسی که برایم افروخته شده.

کجاست؟

در احساسی که حس نیست، در دلی که عشق نیست، در دوستی که محبت نیست، در صداقتی که راستی نیست، زندگی کجاست؟

در زندگی که هدف نیست، در هوایی که باد نیست، در خاکی که آب نیست، در باغی که گل نیست، انسان کجاست؟

در انسانی که هیچ نیست، در سفره ای که نان نیست، در زمینی که جا نیست، در دنیایی که رحم نیست، مرگ کجاست؟

چندان بنالم ...

چندان بنالم ناله ها چندان برآرم رنگ‌ها

تا برکنم از آینه هر منکری من زنگ‌ها بر مرکب عشق تو دل می راند و این مرکبش

در هر قدم می بگذرد زان سوی جان فرسنگ‌ها بنما تو لعل روشنت بر کوری هر ظلمتی

تا بر سر سنگین دلان از عرش بارد سنگ‌ها با این چنین تابانیت دانی چرا منکر شدند

کاین دولت و اقبال را باشد از ایشان ننگ‌ها گر نی که کورندی چنین آخر بدیدندی چنان

آن سو هزاران جان ز مه چون اختران آونگ‌ها چون از نشاط نور تو کوران همی بینا شوند

تا از خوشی راه تو رهوار گردد لنگ‌ها اما چو اندر راه تو ناگاه بیخود می شود

هر عقل زیرا رسته شد در سبزه زارت بنگ‌ها زین رو همی بینم کسان نالان چو نی وز دل تهی

زین رو دو صد سرو روان خم شد ز غم چون چنگ‌ها زین رو هزاران کاروان بشکسته شد از ره روان

زین ره بسی کشتی پر بشکسته شد بر گنگ‌ها اشکستگان را جان‌ها بستست بر اومید تو

تا دانش بی حد تو پیدا کند فرهنگ‌ها تا قهر را برهم زند آن لطف اندر لطف تو

تا صلح گیرد هر طرف تا محو گردد جنگ‌ها تا جستنی نوعی دگر ره رفتنی طرزی دگر

پیدا شود در هر جگر در سلسله آهنگ‌ها وز دعوت جذب خوشی آن شمس تبریزی شود

 

دلم میخواد

دلم میخواد همین الان خودمو ازیک ارتفاع بلندپرت کنم پایین وهبچیم نشه...

دلم میخواد احمقانه ترین کار زندگیموانجام بدمودقیقا به نفع ام بشه...

دلم میخوادقدیمی ترین دوستم پیداش بشه و بگه منو هنوز یادشه...

دلم میخواد همه اتفاق های بد گذشته فراموشم بشه...

دلم میخواد همین الان طوری از ته دل بخندم که گریه یادم بره...

دلم میخواد همه ی این اتفاق ها بیفته تابه خودم بگم...!

ببین خدا چقدر توی زندگیت جریان داره!!!


"حسین پناهی"

گناه عاشقان چیست؟

خدایا من گناهی نکرده بودم که اینک قلبی شکسته در سینه دارم .

ادامه نوشته

وجود

زندگی یعنی همین امروز همین حالا

یعنی در آغوشت تا همیشه تا فردا

زندگی یعنی نگاه تو

کوک کردن قلبم با صدای تو

دل دادن به آهنگ دل پاکت

سرور و عشق در فضایی ساکت

زندگی یعنی همین دم

که از دلتنگم

می دانی

از این حسم عشق را می خوانی

زندگی یعنی داشتن قلب پرستو

در این وادی پست و ناهنجار تو در تو

 

خواستن

فقط تو را مي خواهم.....باور کرده ام که فقط تويي سنگ صبور حرف هايم
ادامه نوشته

پله ای به سوی تو.

دلم میخواهددفترمشقم رابازکنم و دوباره تمرین کنم؛الفبای زندگی را...میخواهم خط خطی کنم تمام آنروزهایی که دل شکستم ودلم راشکستند.دلم میخواهداگرمعلم گفت دردفترنقاشی تان هرچه می خواهیدبکشید،این بارتنهاوتنها نردبانی بکشم به سوی تو!!

خیال

به طرز عجيب و احمقانه اي دلم برايت تنگ است!
دلخوشي ها کم نيست!
آدمهاي دورُ برم هم کم نيستند!
مي آيند لبخندي روي لبم مينشانند وميروند!
ولي دلتنگي عجيبي هميشه و همه جاهمراه من است...
نميدانم اين روزهايت چطور ميگذرد... نميدانم تو هم دلتنگي يا نه؟!
ميدانم که ميخواني!
و ميدانم که نميداني چقدر اين دلتنگي برايم زجزآور است!
آنها که کمتر مرا ميشناسند هنوز هم ميگويند خوش بحالت...
چه روحيه اي داري ! کاش بلد بوديم مثل تو ساده بگيريم و بخنديم...
اما آنها که بيشتر ميشناسند ، ميگويندنفسهايت درد دارد!!!
چشمانت تار است!!!
از کجا بگويم ؟!
از آغوشهايي که اندازه ام نميشوند ؟!
لبخند هايي که شادم نميکنند ؟!
از آدمهايي که نميخواهم بشتر بشناسمشان ؟!
يا آغوشى كه تا كنون فقط تو خيال آن را چشيده ام...؟

روابط

روابط به هم می خورند !
ادامه نوشته

دلشکسته.....................................................................

یادت باشـــــــــد دلت که شکست،
سرت را بگیری بالا ..!
تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش.

حواست باشد ؛ دل شکسته، گوشه هایش تیز است..
...
مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کینه،

مبادا که فراموش کنی روزی شادیش، آرزویت بود… صبور باش و ساکت.
بغضت را پنهان کن،
رنجت را پنهان تر ..

آرتمیس کریمی

یکبار که بهت خیانت شد تمام خاطرات برات باتلاق میشن . . .
هر چقدر به یادشون میفتی تو رو بیشتر فرو میکشه . . .
به یادشون که میاری دلت میخواد ببخشی شون . . .
چون بخشیدن یعنی فراموش کردن . . .
قبلی ها رو به یاد میاری دلت میخواد بقیه رو فراموش کنی . . .
بیهوده تقلا نکن،
اون خنجر یه بار که به پشتت فرو رفت هر چقدر که برای در آوردنش تقلا کنی بیشتر تو قلبت فرو میره .

........................................

بـــــــــــــر و!!!!
ترس از هیچ چیز ندارم .. وقتـی یقین دارم بیشتر از من کسی دوستت نخـــــــواهد داشت .. بیشتر از من کسی طاقت کم محلی هایت را ندارد.
بـــــــــ
ـــرو !!!!
ترس برای چه؟؟
وقتی می دانم یکــ روز تُف می اندازی به روی تمام آن هایی که به خاطرشــــان من را از دست دادی ........!

.......................................

20 بار دیدمت. 19 بار بهت خندیدم. 18 بار به من اخم کردی.17 بار از دستم خسته شدی ولی 16 بار دیگه سعی کردم. و 15 جمله عاشقانه رو 14 بار به 13 زبان و 12 لهجه و 11 روز و روزی 10 بار به کمک 9 نفر به تو گفتم.اما تو 8 بار قهرکردی.7 بار صورتتو از من برگردوندی و من 6 بار برات مردم .5 بار قربونت رفتم و 4 بار نازتو کشیدم .تو 3 بار ناز کردی و 2 بار خندیدی و جونموبه لبم رسوندی تا یک بار بگی دوستم داری!!!
اما تو جدی نگیراااااااااااااااا جییییییییییییگر

..........................................................................................

 

فروغ فرخزاد

در شب کوچک من،افسوس
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهره ویرانیست

گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی؟
من غریبانه به این خوشبختی مینگرم
من به نومیدی خود معتادم
گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی؟

احترام به خاطر خواهی

اگه یه دختر برای اولین بار تو تمام دوران زندگیش دست کسی رو جز پدر و برادراش گرفت.
اگه برای اولین بار کلمه دوستت دارم رو به کسی گفت.
اگه برای اولین بار به کسی اعتماد کرد.
...
اگه برای اولین بار بخاطر *تو* پاگذاشت رو غرورش.
اگه برای اولین بار طعم بوسه رو حس کرد….
قسم به وجدانت قدر همه ی این*اولی*ها رو بدون!
اون *فقط به خاطر تو* این کارها رو انجام می داد!
.
.
.
راحت ازش نگذر.

تنهایی

باران باشد تو باشی و یک دنیا بی انتها انگار به دنیا میگویم خداحافظ...

 

اولین بوسه

اگه یه دختر برای اولین بار تو تمام دوران زندگیش دست کسی رو جز پدر و برادراش گرفت.
اگه برای اولین بار کلمه دوستت دارم رو به کسی گفت.
اگه برای اولین بار به کسی اعتماد کرد.
...
اگه برای اولین بار بخاطر *تو* پاگذاشت رو غرورش.
اگه برای اولین بار طعم بوسه رو حس کرد….
قسم به وجدانت قدر همه ی این*اولی*ها رو بدون!
اون *فقط به خاطر تو* این کارها رو انجام می داد!
.
.
.
راحت ازش نگذر.

دلم تنگه برات

رفتی حالا به کی بگم خیلی دلم تنگه برات
می خوام یه بار ببینمت سر بزارم رو شونه هات
دوست داشتم با گلای سرخ میومدم به دیدنت
نه اینکه با رخت سیاه چشمای سرخ ببینمت
گل و پرپر می کنم سر مزارت
تا ابد بارونیه چشمای یارت
ولی افسوس تو رفتی در دل خاک
از تو یادگاریه چشمای نمناک
پاییز غرییب و بی رحم اونهمه برگ مگه کم بود
گله منرو چرا چیدی گله من دنیای من بود
گلمو ازم گرفتی تکوتنهام زیر بارون
حالا که نیستی کنارم می زارم سر به بیابون
هنوزم بارون می باره تو میای انگار کنارم
خودتم بهتر میدونی لحظه هام رنگی ندارن
پاییز غریب و بی رحم اونهمه برگ مگه کم بود
گله منرو چرا چیدی گله من دنیای من بود...!

خدایا!

خدایا!!!
دلم هوای دیروز را کرده.
هوای روزهای کودکی را.
دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم
آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد.
مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم
الفبای زندگی را
میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دلم را شکستند
دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان هر چه
میخواهید بکشید
این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو

دلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدم
آن را نچینم
دلم میخواهد ...
می شود باز هم کودک شد؟؟؟؟
راستی خدا!
دلم فردا هوای امروز را می کند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سنگ صبور حرفهایم

فقط تو را مي خواهم.....باور کرده ام که فقط تويي سنگ صبور حرف هايم