دلنوشته یک دوست
کجاست؟
در زندگی که هدف نیست، در هوایی که باد نیست، در خاکی که آب نیست، در باغی که گل نیست، انسان کجاست؟
در انسانی که هیچ نیست، در سفره ای که نان نیست، در زمینی که جا نیست، در دنیایی که رحم نیست، مرگ کجاست؟چندان بنالم ...
چندان بنالم ناله ها چندان برآرم رنگها
تا برکنم از آینه هر منکری من زنگها بر مرکب عشق تو دل می راند و این مرکبش
در هر قدم می بگذرد زان سوی جان فرسنگها بنما تو لعل روشنت بر کوری هر ظلمتی
تا بر سر سنگین دلان از عرش بارد سنگها با این چنین تابانیت دانی چرا منکر شدند
کاین دولت و اقبال را باشد از ایشان ننگها گر نی که کورندی چنین آخر بدیدندی چنان
آن سو هزاران جان ز مه چون اختران آونگها چون از نشاط نور تو کوران همی بینا شوند
تا از خوشی راه تو رهوار گردد لنگها اما چو اندر راه تو ناگاه بیخود می شود
هر عقل زیرا رسته شد در سبزه زارت بنگها زین رو همی بینم کسان نالان چو نی وز دل تهی
زین رو دو صد سرو روان خم شد ز غم چون چنگها زین رو هزاران کاروان بشکسته شد از ره روان
زین ره بسی کشتی پر بشکسته شد بر گنگها اشکستگان را جانها بستست بر اومید تو
تا دانش بی حد تو پیدا کند فرهنگها تا قهر را برهم زند آن لطف اندر لطف تو
تا صلح گیرد هر طرف تا محو گردد جنگها تا جستنی نوعی دگر ره رفتنی طرزی دگر
پیدا شود در هر جگر در سلسله آهنگها وز دعوت جذب خوشی آن شمس تبریزی شود
گناه عاشقان چیست؟
خدایا من گناهی نکرده بودم که اینک قلبی شکسته در سینه دارم .
خواستن
پله ای به سوی تو.
خیال
دلخوشي ها کم نيست!
آدمهاي دورُ برم هم کم نيستند!
مي آيند لبخندي روي لبم مينشانند وميروند!
ولي دلتنگي عجيبي هميشه و همه جاهمراه من است...
نميدانم اين روزهايت چطور ميگذرد... نميدانم تو هم دلتنگي يا نه؟!
ميدانم که ميخواني!
و ميدانم که نميداني چقدر اين دلتنگي برايم زجزآور است!
آنها که کمتر مرا ميشناسند هنوز هم ميگويند خوش بحالت...
چه روحيه اي داري ! کاش بلد بوديم مثل تو ساده بگيريم و بخنديم...
اما آنها که بيشتر ميشناسند ، ميگويندنفسهايت درد دارد!!!
چشمانت تار است!!!
از کجا بگويم ؟!
از آغوشهايي که اندازه ام نميشوند ؟!
لبخند هايي که شادم نميکنند ؟!
از آدمهايي که نميخواهم بشتر بشناسمشان ؟!
يا آغوشى كه تا كنون فقط تو خيال آن را چشيده ام...؟
دلشکسته.....................................................................
سرت را بگیری بالا ..!
تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش.
حواست باشد ؛ دل شکسته، گوشه هایش تیز است..
...
مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کینه،
مبادا که فراموش کنی روزی شادیش، آرزویت بود… صبور باش و ساکت.
بغضت را پنهان کن،
رنجت را پنهان تر ..
آرتمیس کریمی
هر چقدر به یادشون میفتی تو رو بیشتر فرو میکشه . . .
به یادشون که میاری دلت میخواد ببخشی شون . . .
چون بخشیدن یعنی فراموش کردن . . .
قبلی ها رو به یاد میاری دلت میخواد بقیه رو فراموش کنی . . .
بیهوده تقلا نکن،
اون خنجر یه بار که به پشتت فرو رفت هر چقدر که برای در آوردنش تقلا کنی بیشتر تو قلبت فرو میره .
........................................
بـــــــــــــر و!!!!
ترس از هیچ چیز ندارم .. وقتـی یقین دارم بیشتر از من کسی دوستت نخـــــــواهد داشت .. بیشتر از من کسی طاقت کم محلی هایت را ندارد.
بـــــــــ
ـــرو !!!!
ترس برای چه؟؟
وقتی می دانم یکــ روز تُف می اندازی به روی تمام آن هایی که به خاطرشــــان من را از دست دادی ........!
.......................................
20 بار دیدمت. 19 بار بهت خندیدم. 18 بار به من اخم کردی.17 بار از دستم خسته شدی ولی 16 بار دیگه سعی کردم. و 15 جمله عاشقانه رو 14 بار به 13 زبان و 12 لهجه و 11 روز و روزی 10 بار به کمک 9 نفر به تو گفتم.اما تو 8 بار قهرکردی.7 بار صورتتو از من برگردوندی و من 6 بار برات مردم .5 بار قربونت رفتم و 4 بار نازتو کشیدم .تو 3 بار ناز کردی و 2 بار خندیدی و جونموبه لبم رسوندی تا یک بار بگی دوستم داری!!!
اما تو جدی نگیراااااااااااااااا جییییییییییییگر
..........................................................................................
فروغ فرخزاد
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهره ویرانیست
گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی؟
من غریبانه به این خوشبختی مینگرم
من به نومیدی خود معتادم
گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی؟
احترام به خاطر خواهی
اگه برای اولین بار کلمه دوستت دارم رو به کسی گفت.
اگه برای اولین بار به کسی اعتماد کرد.
...
اگه برای اولین بار بخاطر *تو* پاگذاشت رو غرورش.
اگه برای اولین بار طعم بوسه رو حس کرد….
قسم به وجدانت قدر همه ی این*اولی*ها رو بدون!
اون *فقط به خاطر تو* این کارها رو انجام می داد!
.
.
.
راحت ازش نگذر.
اولین بوسه
اگه برای اولین بار کلمه دوستت دارم رو به کسی گفت.
اگه برای اولین بار به کسی اعتماد کرد.
...
اگه برای اولین بار بخاطر *تو* پاگذاشت رو غرورش.
اگه برای اولین بار طعم بوسه رو حس کرد….
قسم به وجدانت قدر همه ی این*اولی*ها رو بدون!
اون *فقط به خاطر تو* این کارها رو انجام می داد!
.
.
.
راحت ازش نگذر.
دلم تنگه برات
می خوام یه بار ببینمت سر بزارم رو شونه هات
دوست داشتم با گلای سرخ میومدم به دیدنت
نه اینکه با رخت سیاه چشمای سرخ ببینمت
گل و پرپر می کنم سر مزارت
تا ابد بارونیه چشمای یارت
ولی افسوس تو رفتی در دل خاک
از تو یادگاریه چشمای نمناک
پاییز غرییب و بی رحم اونهمه برگ مگه کم بود
گله منرو چرا چیدی گله من دنیای من بود
گلمو ازم گرفتی تکوتنهام زیر بارون
حالا که نیستی کنارم می زارم سر به بیابون
هنوزم بارون می باره تو میای انگار کنارم
خودتم بهتر میدونی لحظه هام رنگی ندارن
پاییز غریب و بی رحم اونهمه برگ مگه کم بود
گله منرو چرا چیدی گله من دنیای من بود...!
خدایا!
دلم هوای دیروز را کرده.
هوای روزهای کودکی را.
دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم
آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد.
مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم
الفبای زندگی را
میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دلم را شکستند
دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان هر چه
میخواهید بکشید
این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو
دلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدم
آن را نچینم
دلم میخواهد ...
می شود باز هم کودک شد؟؟؟؟
راستی خدا!
دلم فردا هوای امروز را می کند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آری از پشت کوه آمده ام چه میدانستم اینور کوه باید برای ثروت حرام خورد برای عشق خیانت کرد برای خوب دیده شدن دیگری را بد نشان داد برای به عرش رسیدن دیگری را به فرش کشاند.وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را میپرسم میگویند: از پشت کوه آمده. ترجیح میدهم به پشت کوه برگردم. و تنها دغدغه ام سالم برگرداندن گوسفندان از دست گرگها باشد تا اینکه اینور کوه باشم و گرگ.