ز دست زمانه دلم خون شده/که رسم عشاير دگرگون شده / نه چابک سوار و نه کهنه صياد / سران عشاير برفتند ز ياد / کجايند مردان شيرين بيان / پريدن و رفتند همه از ميان / ز دست زمانه ببايد گريست / ز برنو بدستان دگر هيچ نيست / دريغا کجايند شيران نر / تفنگ هاي برنو و اسب کهر / کجايند زنهاي مي نا به سر / نشينند و زايند شيران نر.