شعر لری 2
خرسلم حیفه بریزه سیچه جمشو نیکنی
دل مریضت طبیبی سیچه درمون نیکنی
<<<<<<<>>>>>>>>>>>>>
تا وتیمی غم و شادی هر چه بویه بات خشه
سی خوا سیلم بکن که زر تیی سیلت خشه
نیخه سیم غم بخری بگی ککام و ره اییا
بوس چو وت اهسم پسش کتک خردن ککات خشه
<<<<<<<>>>>>>>>>>>>>
نفس باد صبا سی خم خت
خشی و گشت و صفا سی خم و خت
بدی و رنج و عذاب سی دشمنت
بهترین روز خدا سی خم و خوت
<<<<<<<>>>>>>>>>>>>>
نفسم شعره و شعرم صفت حال تنه
شاه بیت غزلم وصف تیل کال تنه
عقرب زلف تو پاپیچ دلم وابییه
عشق پاکت چمک زیر چلم وابییه
نذری عشق دلم کهره قربونی تو
همه دار و ندارم دله ارزونی تو
+ نوشته شده در سه شنبه پنجم دی ۱۳۹۱ ساعت ۸:۴۹ ب.ظ توسط علی
|
آری از پشت کوه آمده ام چه میدانستم اینور کوه باید برای ثروت حرام خورد برای عشق خیانت کرد برای خوب دیده شدن دیگری را بد نشان داد برای به عرش رسیدن دیگری را به فرش کشاند.وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را میپرسم میگویند: از پشت کوه آمده. ترجیح میدهم به پشت کوه برگردم. و تنها دغدغه ام سالم برگرداندن گوسفندان از دست گرگها باشد تا اینکه اینور کوه باشم و گرگ.